Alireza shayan

علی‌رضا شایان
شاعر
دکتری فلسفه اسلامی
متولد آذر ۵۷
_________________________

گفتی جهان زیباست،عاشق شو!غزل بنویس
گفتم که تلخی کم کن وگاهی عسل بنویس
پلکی زدی، در هستی‌ام صدها تَرَک افتاد
اسمِ خودت را جای معنای گُسل بنویس
نامِ تبسم‌های خود را “زندگی” بگذار
بردار اخمت را به‌جای آن “اجل” بنویس
درمان نخواهم شد، مُسکّن‌ها مرا کُشتند
آغوش‌دردِ مُزمنی دارم، بغل بنویس
اهلِ شکایت نیستم، اما فقط یک‌بار
در لابلای مشکلاتم راهِ‌حل بنویس
جانا! مرا این‌گونه از خود بی‌خبر نگذار
گاهی برایم چندسطری لااقل بنویس
بیتی فرستادی و گفتی:《گوش کن شاعر!
کمتر برای عشق دستورالعمل بنویس-
پروانه شو! بر شانه‌ام بنشین غزل بنویس
زنبور شو! روی لبم بنشین، عسل بنویس》
علی‌رضا‌ شایان
_________________________
شیرین‌زبانیِ تو خدادادی‌ست
لب‌هات هم مغازه‌ی قنّادی‌ست
آیینه‌ها حکایتِ از آن دارند،
جادوی چشم‌هات پری‌زادی‌ست
صیدت شدیم و زخمی و خرسندیم
در عشق، صیدبودن صیادی‌ست
حالا که عشق، زلزله‌آباد است
ویران‌شدن، مساویِ آبادی‌ست
بعد از شیوعِ عطرِ تو لیلی‌جان!
در شهر ابتلا به جنون عادی‌ست
ما هرچه داشتیم فدا کردیم
ما را قمار، سنّتِ اجدادی‌ست
دردِ تو درد نیست، که درمان است
ای عشق! لحظه‌لحظه غمت شادی‌ست
در حصرِ بازوانِ تو می‌میرم
ای آن‌که نامِ دیگرت آزادی‌ست
علی‌رضا شایان

اجرایی با شعر و صدای علی رضا شایان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست